جدول جو
جدول جو

معنی حدس زدن - جستجوی لغت در جدول جو

حدس زدن
(زَ دَ)
گمان کردن. پنداشتن. ظن بردن
لغت نامه دهخدا
حدس زدن
انگاشتن گمان بردن دریافتن امری را گمان بردن: (حدس میزنم که شما پیروز خواهید شد)
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
فرهنگ لغت هوشیار
حدس زدن
گمان کردن، گمانه زنی
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
حدس زدن
پنداشتن، به قرائن در یافتن، در یافتن، گمان بردن، احتمال دادن، ظن بردن، برآورد کردن، تخمین زدن، گمانه زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حدس زدن
للتّخمين
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به عربی
حدس زدن
Guess
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حدس زدن
deviner
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حدس زدن
adivinar
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حدس زدن
угадать
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به روسی
حدس زدن
raten
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
حدس زدن
вгадувати
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حدس زدن
zgadywać
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
حدس زدن
猜测
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به چینی
حدس زدن
adivinhar
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حدس زدن
اندازہ لگانا
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به اردو
حدس زدن
অনুমান করা
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
حدس زدن
kudhani
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حدس زدن
tahmin etmek
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حدس زدن
추측하다
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
حدس زدن
indovinare
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حدس زدن
לנחש
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به عبری
حدس زدن
अनुमान लगाना
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به هندی
حدس زدن
menebak
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حدس زدن
ทาย
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
حدس زدن
raden
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
حدس زدن
推測する
تصویری از حدس زدن
تصویر حدس زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ تَ)
اجرا کردن حد شرعی. رجوع به حد (اصطلاح فقه) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرص زدن
تصویر حرص زدن
زیاد طلبیدن، بسیار خواستن، کم صبری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل زدن
تصویر جدل زدن
ادعا داشتن دعوی برتری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
لمس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
اقدام نمودن، اقدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرص زدن
تصویر حرص زدن
آزوند بودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرف زدن
تصویر حرف زدن
سخن گفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
مجازات کردن، تعزیر کردن، اجرا کردن (حد شرعی)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر کسی را بیند حد می زدند، بیننده را نیک است و نیز دلالت بر صلاحیت او بود و صاحب خواب اگر مفسد است، دلیل بر رنج و اندوه است. جابر مغربی
حد زدن در خواب، دلیل بر فراهم کردن کار زنان کند. اگر بیند که او را حد می زند، تاویلش به خلاف این است. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب